هدیه آسمونی

ماجراهای امیر مهدی و ماهی

✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ سلام پسر بازیگوشم الان که دارم این خاطرات رو ثبت میکنم شما ۱سال و چهار ماهته.و عاشق ماهی حوض خونه بابا مجید اینا هستی...چندشب پیش که ماهی توی تشت بود با دست گرفتیشو و ماهی متاسفانه جان به جان آفرین تسلیم کرد بازم ول کن ماجرا نیستی و مدام دلت میخواد توی گلخونه باشی...اگر هم بیارمت بیرون دوباره با عجله به سمتش میری خیلی بامزه ای پسرک ...
3 بهمن 1397

عکس ها و تاریخ های به یاد ماندنی.

سلام امیر جونم .چندتا تاریخ های مهم رو برات بگم ...شما در تاریخ ۱۲ اردیبهشت دوتا دندون پایین رو دراوردی.دست زدن و بابای کردن رو اوایل اردیبهشت یعنی ۸ماهگی یادگرفتی.الان هم که ۸ماهته هنوز چهاردست و پا نمیری اما خیییلی دوست داری وایستی و جایی رو نگه داری که این کار رو با تسلط کامل هم انجام میدی ولی از دمر شدن بدت میاد و غر میزنی. در پایان این پست چندتا عکس یادگاری برات میذارم تا ببینی و کیف کنی عزیزم با عینک دودی اینجا عقد نگارخانم هست به شدت بد میخوابی و چند رور میچرخی تا صبح تاب هم از وسایل مورد علاقه شما هست که اگه پیادت کنن اعتراض میکنی میخ شدی رو نینی امیر حسن جان که چندماه از شما کوچیکتره.فکر کردی عروسکه...
10 خرداد 1397

گل در میان گل!!!

اینم عکس شما در باغچه بابایی یدالله که پر از گل محمدیه که انقدر شما رو دوست دارن ایشون و به شما لطف دارن که شما رو بردن برای عکاسی اینجا شما ۷ماه و نیم داری عزیزم...
31 فروردين 1397

نخستین ۱۳بدر

اولین سیزده بدر شما در ۱۳فروردین ۹۷بود که چون باباعلی شیفت بودن ما هم به همراه بابامجید و مامانی پیش ایشون رفتیم و توی حیاط پایگاه که کلی درخت و گل داشت بهمون خیلی خوش گذشت.اینم چند تا عکس از اون روز ...
31 فروردين 1397

[center][img:AgADBAADja0xG0lg0VJn-tymb2U6I7VHnRoABKx47OstWSJa4voAAgI][/center]

سلام گل پسرم امروز چند تا عکس مختلف برات میذارم که یادآوری خاطرات بشه.راستی توی ۷ماه بودی که کامل نشستی و اول ۸ ماه دست زدن رو یاد گرفتی عشقم.تا یادم نرفته گفتم اینا رو بگم بهت تا دوباره ساماندهی شده برات بذارم گلم ...
31 فروردين 1397

تولد مامان فائزه

  سلام بر امیر مهدی جونم.امیدوارم کیفت کوک باشه عزیزم.این عکس شما و آبجی حلما در شب تولد مامانتونه.جذبه تو عشق است پسری....ما اونشب به همراه بابایی و عزیز بهمناسبت تولد مامان فائزه به رستوران عمارت بادگیر دعوت شدیم بعدش هم مراسم تولد توی خونه برگزار شد و شما هم کلی از بادکنک ها خوشت اومده بود و جذب اونا شده بودی       ...
16 اسفند 1396